تشدید جنگ سرد میان چین و آمریکا
به گزارش مجله جام جهان، ریچارد هاس* رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا در مقاله ای برای پایگاه خبری پراجکت سیندیکیت، نسبت به اوج گیری تنش ها میان چین و آمریکا و احتمال وقوع یک جنگ سرد فراگیر میان دو کشور، هشدار داده است.
با ما همراه باشید و با تور ارزان چین از شگفت انگیزترین کشور دنیا دیدن کنید بر روی دیوار چین سلفی بگیرید، از قصر ممنوعه دیدن کنید و در خیابان شانگهای پیشرفته ترین آسیا قدم بزنید.
در این رابطه می نویسد: در شرایط فعلی، ناظران و تحلیلگران روابط چین و آمریکا، به نحو روزافزونی، صحبت از وقوع یک جنگ سرد جدید میان دو کشور می نمایند. جدای از جنگ و رقابت تجاری گسترده میان دو کشور که مدت ها در جریان بوده، چین و آمریکا در مدت اخیر، چرخه ای از تحریم های متقابل، بستن کنسولگری های یکدیگر در خاک خود، و اظهارنظر های خصومت آمیز را نیز به نمایش گذاشته اند. تحت این شرایط، دولت آمریکا کوشش های زیادی را اجرایی می نماید تا بتواند تا جایِ ممکن، از میزان وابستگی مالی آمریکا به چین بکاهد. این مساله مخصوصا با توجه به اوج گیری تنش ها میان دو کشور در مسائلی نظیر تایوان و دریای چین جنوبی، بیش از پیش از اهمیت برخوردار شده است.
به گزارش خبرنگاران، جنگ سرد میان چین و آمریکا، دو کشور و همچنین جهان را با مسائل و مسائل عدیده ای روبرو خواهد نمود. این جنگ سرد، بسیار پرهزینه و خطرناک خواهد بود و بدتر از همه، تا حد زیادی بر فرایند همکاری های جهانی نیز اثرگذار است و می تواند مسائل بسیار زیادی را ایجاد کند.
خبر خوب در این رابطه این است که یک چنین بفرایندادی، به هیچ عنوان اجتناب ناپذیر نیست. خبر بد هم این است که احتمالِ تشدید جنگ سرد میان چین و آمریکا، به مراتب بیشتر از ماه های گذشته است. حتی بدتر از این، احتمال وقوع یک جنگ واقعی که ناشی از رخدادِ یک اتفاق، با حضور ارتش های دو کشور باشد نیز به مراتب شدت گرفته است.
چرا یکچنین اتفاقی در حال وقوع است؟ بعضی بر این باورند که تقابل چین و آمریکا، یک مساله غیرقابل اجتناب است و در نوع خود، نتیجه تنش میان یک قدرت مستقر، و یک قدرت در حال ظهور در عرصه سیاست و نظام بین الملل است. با این حال، نمونه هایی نیز در تاریخ وجود داشته اند که نزاع میان یکچنین قدرت هایی، به جنگ و درگیری میان آن ها ختم نشده است. از سویی، این تفکر که یک پدیده در عرصه بین المللی، غیرقابل اجتناب است، اهمیت تصمیم هایی که در شرایط فعلی می گیریم و یا در آینده خواهیم گرفت را به شدت کاهش می دهد. چه خوب و چه بد باید بپذیریم که اساسا چیز های کمی در جهان، به معنای واقعی کلمه اجتناب ناپذیر هستند.
یک آنالیز و تحلیل جدی تر در خصوص اینکه چطور ما به موقعیت فعلی (در روابط چین و آمریکا) رسیدیم، تا حد زیادی ریشه در اقدامات و تحرکات اخیر چین دارد. در روز های گذشته و به نحو روزافزونی در ماه های گذشته، دولت چین رویه ها و رفتار های به مراتب تهاجمی تری را در داخل و خارج از خاک خود نشان داده است. به طور خاص می توان به اقدام دولت چین در سرکوب اعتراضات در هنگ کنگ، رفتار خشونت بار آن با اقلیت های مسلمان اویغوری در چین، درگیری های مرزی با هند، غرق کردن یک کشتی ویتنامی در آب های مورد مناقشه دریای چین جنوبی، و نمایش قدرت نظامی چین در نزدیکی تایوان و بعضی جزایر مورد مناقشه که هم چین و هم ژاپن مدعی حاکمیت بر آن ها هستند، اشاره نمود.
این رویکرد های چین، حساسیت گسترده آمریکا را برانگیخته است و واشنگتن به طرق مختلف، بر شدت تنش ها با چین در زمینه های مختلف افزوده است. آمریکا در شرایط کنونی با این واقعیت رو به رو شده که امید ها مبنی بر اینکه ادغام چین در اقتصاد جهانی می تواند موجب کاهش میزان اقتدارگرایی دولت چین و ایجاد یک جامعه باز و آزاد تر در آن گردد، کاملا واهی بوده اند.
چرا چین در شرایط کنونی به نحو روزافزونی دست به تحرکات و اقدامات تهاجمی می زند؟ شاید یکی از دلایل اصلی این مساله این باشد که در برهه کنونی، رئیس جمهور ژی جینپینگ زمان را جهت پیشبرد منافع چین در عرصه بین المللی به دلیل اشتغال گسترده آمریکا به بحران شیوع ویروس کرونا در این کشور، مساعد دیده است. شاید یکی از دلایل دیگر این رویکرد دولت چین هم این باشد که پکن می خواهد توجه افکار عمومی را از سومدیریت خود در بحث بحران کرونا منحرف کند و به طور خاص، توجه اذهان عمومی به کاهش رشد مالی چین که بر اثر بحران شیوع ویروس کرونا تشدید شده را نیز منحرف سازد. این نخستین بار در تاریخ نیست که یک کشور، به ملی گرایی رو می نماید تا افکار عمومی و توجه آن ها در مباحثات سیاسی و مالی را منحرف سازد.
شرحِ سوم در خصوص علتِ رفتار های به اصطلاح تهاجمی چین در عرصه بین المللی، نگران نماینده ترین است. در چهارچوب این تفسیر، رفتار های اخیر چین را نباید نمودی از فرصت طلبی آن ارزیابی کرد. بلکه در این چهارچوب، این رفتار ها را باید نمودی از قدرت روز افزون و جاه طلبی های چین دانست. در قالب این تفسیر، احتمال وقوع یک جنگ سرد جدی و همه جانبه میان چین و آمریکا، کاملا احتمال دارد.
البته که دونالد ترامپ و دولت وی از تمامی ظرفیت های خود برای نکوهش دیگران جهت پوشاندن و سرپوش گذاشتن بر ناکارآمدی های خود استفاده می نمایند. درست به همین دلیل است که دولت آمریکا به طرق مختلف و بهانه های گوناگون سعی نموده تا چین را مقصر اصلی شیوع ویروس کرونا در جهان و آمریکا جلوه دهد و به نوعی خود را تبرئه کند. با این حال، ترامپ باید بداند که نمی توان چین را به دلیل کمبود ظرفیت های دریافت آزمایش و ردیابی مبتلایان به ویروس کرونا، مورد سرزنش قرار داد. ترامپ فردی است که حتی به رویه های علمی نیز در بحث مدیریت بحران کرونا اعتقادی ندارد. او تا مدت ها ماسک نمی زد و مقررات مرتبط با فاصله گذاری اجتماعی را مورد حمایت قرار نمی داد.
اشتباه خواهد بود اگر دیدگاهِ در حال تغییر در سیاست خارجی آمریکا در رابطه با چین را در درجه اول به سیاست داخلی آمریکا نسبت دهیم. یک سیاست سخت گیرانه تر نسبت به چین در آمریکا، فارغ از اینکه چه کسی برنده انتخابات ریاست جمهوری 2020 آمریکا گردد، همچنان ادامه خواهد یافت. در حقیقت، سیاست آمریکا در قبال چین، حتی در سایه ریاست جمهوری فردی نظیر جو بایدن می تواند، حالتی بحرانی تر نیز به خود بگیرد. بدون تردید، دولت بایدن عمده وقت خود را به مذاکرات تجاری با چین نخواهد گذراند و در چهارچوبی کلی تر، به جنبه های گسترده ترِ تنش زایی رفتار ها و اقدامات چین در عرصه بین المللی خواهد پرداخت.
در کوتاه مدت، هر دو کشور باید خطوط ارتباطی خود در مواقع بحرانی را همچنان حفظ و تقویت نمایند تا بتوانند از این طریق، در صورت وقوع هرگونه تنشی، خیلی زود از گسترش آن جلوگیری و آن را محدود نمایند. از سویی، اگر بخواهیم مثبت تر به قضیه بنگریم، چین و آمریکا بایستی همکاری های مشترک خود در زمینه واکسن کرونا را افزایش دهند و به محض دست یافتن به این واکسن، آن را در اختیار یکدیگر و دیگر کشور های جهان قرار دهند و برای کشور های فقیرتر این امکان را ایجاد نمایند که بتوانند پسرفت های مالی ناشی از بحران شیوع ویروس کرونا را خیلی زود جبران نمایند.
پس از انتخابات آمریکا، چین و آمریکا بایستی تبادل نظر های دوجانبه راهبردی میان خود را با هدف توسعه روابط دوجانبه، تقویت سازند. آمریکا باید امید های واهی مبنی بر اینکه می تواند نظام سیاسی را در چین تغییر دهد کنار بگذارد و در مقابل، بر شدت کوشش های خود جهت شکل دهی به رفتار خارجی چین بیفزاید. چین هم باید بپذیرد که آمریکا و متحدانش کاسه صبری را در مسائلی نظیر تایوان و یا دعاوی مالکیتی چین در دریای چین جنوبی دارند. در بلند مدت نیز باید امیدوار بود که چین و آمریکا، رابطه ای داشته باشند که تا این حد در آن، رقابت ها کنترل شده باشند و فضای اندکی برای همکاری در زمان هایی که پای منافع دو کشور در میان باشد، وجود داشته باشد. این مساله مخصوصا برای جو کلی نظام بین المللی و شرایط دیگر کشور ها در چهارچوب آن بسیار مهم ارزیابی می گردد.
*ریچارد هاس، وی رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا است.
منبع: فرارو